چهارشنبه، تیر ۲۷

بند محکومین


«بند محکومین» را به پیشنهاد دوستِ کُردم دیروز در اتوبوس پایتخت به لاهیجان یک‌نفس خواندم. نزدیک رشت که رسیدم هوای پشت شیشه‌ها خیس بود از شُرشُر و روی برگه‌ها هم یکی داشت زیر باران در آتش می‌سوخت. تجربه‌ی خاصی بود خواندن‌ش؛ خنده و درد توأمان. رمان، جمع آدم‌های طردشده است، قاتل و سارق و معتاد، و شرح عشق‌ها و روزگاران‌شان. راوی، یکی از همین طردشده‌ها، پُرزبان و طناز، برای ما شهریارانِ‌ آزادِ این سوی دیوار شهرزاد می‌شود و برای آن اندرونی‌ها، دلقک. هزار و یک داستان در آستین دارد برای زنده ماندن، هزار و یک اَدا و اطوار برای گذران در بند.
ساختار کتاب مرا یاد معماری کاشان می‌اندازد و آن خیابان‌های موازی و آن شهر هندسی،‌ چهارراهِ حکایت‌ها و توقف‌ها و حکایت‌ها و توقف‌هایی که به یکدیگر می‌پیوندند و زبان کتاب و واژه‌های‌ش هم مرا یاد دانه‌های خیس خورده‌ی برنجِ‌ دمی، وقتی که روی آبی که به جوش آمده بالا می‌پرند و قد می‌کشند.
از زیادی ضرب‌المثل‌ها که گاهی نثر را تصنعی می‌کند، بگذریم، با یک متن خواندنی و زبانی جذاب طرف‌ایم.









بند محکومین
نویسنده: کیهان خانجانی
ناشر: چشمه
سال نشر: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۲۲۷
قیمت: ۲۴ هزار تومان



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر