ما همه مخلوقاتی هستیم وابستهی یک دم؛ چه او که در یاد میدارد، چه او که در یاد میماند. همه چیز فانی است - حافظه و محفوظ بهیکسان. زمان در چنگ توست وقتی همه را از یاد برده باشی؛ و زمان در چنگ توست وقتی همهات از یاد برده باشند. هرگز از یاد مبر که دمی دیگر چنینی: بیوجود و لامکان.
متن، تکهای است از "تأملات" مارکوس اورلیوس از کتاب "وابستهی یک دَم" اروین یالوم به ترجمهی پیام یزدانی، از نشر اختران. وقتی کتاب را دست گرفتم بخوانم؛ این نوشته در صفحهی نخست توجهم را جلب کرد. چند بار خواندمش، زیبا بود؛ و دوست داشتم بدانم متن انگلیسیاش چه بوده که در نت یافتم:
All of us are creatures of a day; the rememberer and the remembered alike. All is ephemeral - both memory and the object of memory. The time is at hand when you will have forgotten everything; and the time is at hand when all will have forgotten you. Always reflect that soon you will be no one, and nowhere.
- Marcus Aurelius, "The Mediations"
مدتی بعد، در کتابفروشی، دو ترجمهی دیگر از کتاب دیدم. مشتاق شدم ببینم آن دیگران، این تکه را چگونه به فارسی برگرداندهاند. نتیجه، شگفتآور و ناراحتکننده بود. عین مطلب را با نام مترجمان و ناشران مینویسم:
"خلقشدگان یک روز" ترجمه: نرگس خوزان (با همکاری نادیا وکیلی). قطره. تهران 1395
همهی ما خلقشدگانِ یک روزیم، هم یادآورنده، هم یاد آورده شده. همه موقتی هستند - هم حافظه و هم موضوع حافظه (آنچه به حافظه سپرده میشود). دیری نمیپاید که تو دنیا را به فراموشی بسپاری؛ و به زودی زمان آن فراخواهد رسید که دنیا تو را فراموش کند. «همیشه» نمایانگر آن است که به زودی تو نه کسی خواهی بود، و نه جایی. [انسان موجودی ابدی نیست].
"مخلوقات فانی" ترجمه: دکتر محمدرضا فیاضی بردبار، زهرا حسینیان. ترانه. مشهد 1394
ما همه مخلوقاتی فانی هستیم... آنکس که میخواهد پس از مرگ هم مشهور باقی بماند، از این نکته غافل است که تمام کسانی که او را به یاد دارند خواهند مُرد، نسل بعدی هم در موعد مقتضی از دنیا خواهد رفت... به زودی جهان را فراموش خواهی کرد، و به زودی جهان هم تو را از یاد خواهد برد. همیشه بیندیش که به زودی تو هم در هیچ جایی وجود نخواهی داشت.
از باقی اشتباهات فاحش و آن پرانتزهای توضیحدهنده که بگذریم، برای دو اشتباه هیچ توجیهی نمییابم. در ترجمهی اول مترجم (و همکارش) متوجه نشدهاند که در جملهی آخر، آن "Always" فاعل نیست و جمله، امری است! در ترجمهی دوم هم هرچه میگردم هیچ معادلهایی برای "مشهور" ماندن بعد از مرگ و "موعد مقتضی" پیدا نمیکنم. بدیهی است که با چنین ترجمههایی دیگر به صحبت از سبکِ مارکوس اورلیوس بیچاره نمیرسیم. من باقی کتاب را با این سه ترجمه تطبیق ندادهام، اما حتا اگر نتوانم به خوب بودن ترجمهی یزدانی رأی بدهم، با قاطعیت میتوانم بگویم، دو ترجمهی دیگر، مفت، گران است.
یزدانی در ابتدای کتاب راجع به ترجمهی عنوان مینویسد:
«عنوان انگلیسی این کتاب "Creatures of a Day" برگردان تعبیری است در زبان یونانی: ephemeros (روزانه، آنچه در یک روز به انجام میرسد، آنچه بیش از یک روز نمیپاید). تعبیری است در وصف سرشت و سرنوشت آدمی. حتی شاید بشود گفت نگرش حاکم بر تراژدیهای یونان باستان، آنچه سرنوشت قهرمان و پیرنگ اثر را شکل میدهد، اساساً همین است: اینکه قهرمان، به قاعدهی وحدت زمان در تراژدی، تنها در عرض یک روز، ممکن است از فراز به فرود، از تخت پادشاهی به کوری، و تبعید خودخواسته برسد - یا به تعبیر گستردهتر از حیات به مرگ، از هستی به نیستی.
... به این سبب، در برگردان فارسی عنوان کتاب، تا شاعرانگی و طعم کهن آن نمود یابد، از بیتی از خیام مدد گرفتهام:
خوش باش که در نشیمن کون و فساد،وابستهی یک دَمایم و آن هم هیچ است».
همونروز خوندم. خواستم کامنت بذارم نمیشد. جالب بود. دمت گرم.
پاسخحذف:)
حذفدلم خواست بخونم این کتاب رو.
پاسخحذفاز ترجمهی عنوانش خوشم اومد. هرچند ممکنه به عنوان اصلی کاملا وفادار نباشه، ولی یه چیزی توش هست به هرحال.
و انگار که فضای متفاوتی از کتابهای دیگهی یالوم داره. یه کم شاعرانهست تا روانپویانه.
راستی تولدت مبارک دوست :*
آره.. البته متن اینقدرهام شاعرانه نیست، یه کمی هم غمگینه.. یا شایدم چون میدونم یالوم هم خودش تو همین حال و هواست این روزا، به نظرم غمگین میاد.
حذفمرسی عزیز دل من :*
منم از متن شاعرانه انتظار شادمانگی ندارم، انتظار غیرمنطقی بودن دارم. شهودی بودن. اون تیکه بهم این حس رو داد.
حذف...
آره، حال خودش متنهاش رو، حتی متنهای منطقی و غیراحساسیش رو غمگین میکنه.